اگر از طرفداران بازی‌های ویدئویی هستید، حتما اسم بازی رد دد ۲ (red dead 2) و کاراکتر محبوب آن آرتور مرگان را شنیده‌اید. این بازی فوق‌العاده یکی از پرطرفدارترین بازی‌های ویدئویی در سرتاسر دنیاست که در مدت کوتاهی، جوایز جهانی زیادی را به ویترین افتخارات خود افزوده است. یکی از برجسته‌ترین نقاط قوت بازی read dead، شخصیت‌پردازی بی نظیر آن است. شخصیت‌های بازی، در کنار برخورداری از داستان شگفت‌انگیز، هر کدام ویژگی‌های شخصیتی منحصر به فردی دارند که آن‌ها را برای مخاطبین به یاد ماندنی می‌کنند. به طوری که حتی اگر یک بار بازی رد دِد را انجام دهید، احتمالا تا مدت‌ها ذهنتان درگیر جنبه‌های شخصیتی کاراکتر‌های آن خواهد بود. آرتور مرگان یکی از کاراکتر‌های اصلی بازیRed Dead Redemption 2  است. یک کاراکتر خاص و بسیار محبوب که حتی می‌توان او را محبوب‌ترین کاراکتر این بازی دانست.

فهرست محتوا

6 مورد
  1. آرتور مرگان‌ : یک قانون شکن با ارزش‌های اخلاقی
  2. به شدت وفادار
  3. قلبی مهربان در پشت چهره‌ای خشن
  4. همواره در جستجوی خانواده
  5. متواضع
  6. عامل اتحاد

آرتور مرگان

محبوبیت آرتور مرگان، دلایل مختلفی دارد. مهارت فوق‌العاده او در تیراندازی و داستان پر فراز و نشیب زندگی‌اش می‌توانند بخشی از این دلایل باشند. اما احتمالا اصلی‌ترین علت محبوبیت این کاراکتر را می‌توان شخصیت خاص و به شدت دوست داشتنی او دانست. او با اینکه در نقش یک یاغی و شرور در داستان ظاهر می‌شود، اما ویژگی‌هایی دارد که او را متمایز نموده و به نوعی به یک قهرمان تبدیل می‌کند. در این مقاله میخواهیم که به همین موضوع پرداخته و روی جنبه‌های مختلف شخصیتی آرتور مرگان زوم کنیم.

آرتور مرگان‌ : یک قانون شکن با ارزش‌های اخلاقی

حرف زدن راجع به ارزش‌های اخلاقی در دنیای راهزنان شاید کمی عجیب باشد. اما آرتور مرگان این قانون را نقض می‌کند. او برای خودش ارزش‌هایی دارد که حتی حاضر است جانش را برای حفظ آن‌ها بدهد. در تمام طول بازی، او فقط در چند صحنه کوتاه از ناسزا استفاده می‌کند. همچنین، با اینکه کارش قتل و غارت است اما به جان انسان‌های بی‌گناه اهمیت می‌دهد و سعی می‌کند که بی دلیل کسی را نکشد. حتی در یک صحنه از بازی برای نجات یک انسان مست که روی ریل قطار گیر کرده، خطر برخورد با قطار را به جان خریده و به کمک او می‌شتابد.

آرتور

به شدت وفادار

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های شخصیتی آرتور مرگان وفاداری بی اندازه او است. اما او به چه چیزی وفادار است؟ برای پاسخ به این سوال بهتر است که نگاهی کوتاه به گذشته این کاراکتر بیاندازیم. آرتور در کودکی والدینش را از دست داده و چون کس دیگری را نداشته به یتیم‌خانه می‌رود. سال‌ها بعد، در دوران نوجوانی، او با یک گروه تبه‌کار آشنا شده و با حمایت داچ ون در لیند، رئیس گروه، به آن‌ها ملحق می‌شود. این گروه نخستین جایی است که آرتور بعد از مدت‌ها در آن احساس ارزشمند بودن و تعلق خاطر می‌کند. به همین خاطر، بعد از این، او همواره گروه را به چشم یک خانواده می‌بیند و تمام تلاشش را برای حفظ آن انجام می‌دهد و گروه مهم‌ترین چیزی است که او در ادامه زندگی به آن وفادار است. او حتی به خاطر این وفاداری مجبور می‌شود که در جوانی از دختر موردعلاقه‌اش، مری گلیس، جدا شود که همین موضوع نشان می‌دهد که عشق برای او اولویت کمتری از وفاداری دارد.

باند داچ

قلبی مهربان در پشت چهره‌ای خشن

در دنیای یاغی‌گری، معمولا اولویت اول هر کس خودش است و یک یاغی به هیچ چیزی بیشتر از خودش اهمیت نمی‌دهد. اما این قانون نیز در مورد آرتور صادق نیست. او با اینکه مدت‌های زیادی را در میان یاغی‌ها زندگی کرده و مشغول راهزنی و شرارت بوده، همچنان قلبی مهربان دارد. البته او به هیچ وجه نمی‌خواهد که یک انسان خوب به نظر برسد و همیشه سعی می‌کند که این مهربانی را پشت چهره خشن و زمخت خود پنهان کند. اما گاهی کنترل خود را از دست داده و ذات واقعی‌اش آشکار می‌شود. گاهی وقت‌ها او نمی‌تواند که به دیگران، حتی غریبه‌ها، کمک نکند.

مهربانی آرتور

همواره در جستجوی خانواده

همانطور که گفتیم، آرتور در کودکی خانواده‌اش را از دست می‌دهد. همین موضوع حفره‌ای در روح او ایجاد می‌کند که این حفره بعدها تا حدودی توسط گروه پُر می‌شود. با این وجود، او همچنان احساس خلا می‌کند. برای پر کردن این خلا با یک پیشخدمت ازدواج کرده و با هم صاحب یک پسر به نام آیزاک می‌شوند. اما از بخت بد، این دو نیز پس از مدتی توسط چند خلافکار کشته شده و پس از آن غم بزرگی بر دل آرتور مرگان می‌نشیند.

آرتور با اعضای گروه نیز مانند یک خانواده برخورد می‌کند. همواره به داچ،رئیس گروه، به چشم یک پدر نگاه کرده و سعی می‌کند که پسر خوب و شایسته‌ای برای او باشد. او همچنین یکی از اعضای جوان گروه به نام جان مارستون را به عنوان یک برادر کوچکتر همیشه زیر پر و بال خود گرفته و از او حمایت می‌کند. این علاقه به حدی است که حتی کلاهی را که از پدرش به یادگار مانده است، به مارستون می دهد.

آرتور و مری

متواضع

یکی از ناخوشایندترین کارها برای آرتور مرگان شنیدن تعریف دیگران است. او از این موضوع به شدت شرمگین شده و سعی می‌کند که به هر طریقی، گوینده را ساکت کند. از نظر او خوب به نظر رسیدن باعث ضعیف جلوه کردن انسان می‌شود. با این وجود، آرتور در ذات خود به دنبال خوبی است و حتی از اینکه دیگران او را انسان شریفی می‌دانند، خوشحال است.

عامل اتحاد

در ظاهر داستان، داچ ون در لیند، رئيس گروه و مغز متفکر آن است. یک شخصیت کاریزماتیک که اعضا را دور هم جمع کرده و آن‌ها را هدایت می‌کند. اما اگر مدتی با این گروه وقت بگذرانید، متوجه خواهید شد که ستون این گروه و کسی که آن را کنار هم نگه داشته است، آرتور مرگان است. فقط کافی است که برای یکی از اعضا مشکلی پیش بیاید، آرتور بلافاصله حاضر شده و به کمک او می‌شتابد. او در طول داستان بارها جان اعضای مختلف گروه مثل شان یا جان مارستون را نجات می‌دهد. با این وجود او کاملا مطیع داچ بوده و همواره به او وفادار است. این وفاداری تا جایی ادامه می‌یابد که آرتور به این نتیجه می‌رسد که داچ تغییر کرده و با تصمیماتش به گروه آسیب می‌زند. در اینجا، آرتور تصمیم می‌گیرد که مستقل عمل کرده و برای نجات اعضای گروه تلاش کند. او سعی می‌کند که جان مارستون را متقاعد نماید تا گروه را ترک کرده و زندگی جدیدی را برای خود آغاز کند. همچنین تلاش می‌کند تا داچ را متوجه اشتباهاتش کرده و به او بفهماند که مایکا بِل، عضو جدید گروه، یک خیانتکار است. اما متاسفانه بیماری سل به او فرصت نداده و آرتور مرگان بر اثر این بیماری از دنیا می‌رود.

مرگ آرتور مرگان